×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

مرا در شهر غربت بيگانه گويند

غروب آرزوها

× آدمك آخر دنياست بخند آدمك مرگ همين جاست بخند ذست خطي كه تورا عاشق كرد شوخي كاغذي ماست بخند آدمك خر نشوي گريه كني كل دنيا سراب است بخند آن خدائي كه تو بزرگش خواندي به خدا مثل تو تنهاست بخند
×

آدرس وبلاگ من

parmis.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/hamed451

حكايت تلخ اما واقعي از زندگي يك هنر پيشه





ستاره سابق و 55 ساله برنامه يشيل چام تنها، بي كـَس و بي پول، اكنون در يك ايستگاه اتوبوس در شهر ازمير زندگي مي كند!

انگين اكنون با غذاهايي كه ساكنان اطرافش به او مي دهند در يك روزگار بسيار اسفبار زندگي مي كند.



او بعد از انتخابش به عنوان سلطان(كرال) زيبايي به شغل مانكني پرداخت و به عنوان فتومدل نيز به كار مشغول شد. نام واقعي او مسعود قنداق و متولد بخش سوكه شهر آيدين بود. مسعود تا كنون در يشيل چام با هنرمندان مشهوري همچون قادر اينانير، آيحان ايشيق و پريخان ساواش همبازي بوده است.

مسعود انگين كه در 31 فيلم از جمله فيلمهاي معروف "دوست داشتن"، "هفت فرزند و دو داماد"، "طغرل"، "دلتنگي" و "چه تلخ شد دوستان" به عنوان هنرمند اصلي ايفاي نقش كرده است بعد از يك تصادف در سال 1976 زندگي اش از اين رو به آن رو شد، زندگي اش سياه شد.

بعد از آنكه رگ ساعدش در اثر تصادف بي حس شد وي با زندگي قهر كرد و به الكل پناه آورد.



سعود كه در سن 30 سالگي با يك دختر از خانواده بسيار مشهور و ثروتمند از استانبول نامزد كرده بود و مديريت يك سالن زيبايي را برعهده گرفته بود حتي يك توجه كوچك نيز از جامعه سينما نديد و عصيان كرد.

بازيگر زيبا و مشهور براي تسكين دردهايش به الكل پناه برد و بعد از آنكه يك الكلي تمام عيار شد هم حرفه اش و هم شهرتش را از دست داد.

وي كه مدت مديدي براي رهايي از الكل تلاش كرده بودعاقبت توانست در سال 2003 از اعتياد به الكل رهايي يابد. او كه زماني در بخش سلطنتي و تشريفاتي هتل ها شب را به روز مي رساند اكنون شبها در يك ايستگاه دورافتاده اتوبوس در شهر ازمير راه مي خوابد!

مسعود كه نام حقيقي‌اش را پنهان مي كند و خود را بانام مصطفي معرفي مي كند دردها و رنجهايش را با كسي قسمت نمي كند. او كه مغازه داران اطراف از او به نام دده (پدربزرگ) ياد مي كنند غذاهايي را كه مردم به او مي دهند هم قبول نمي كند. تنها از مأموران و نگهبانان اطراف سيگار و چاي مي گيرد.
ساكنان اطراف ايستگاه اتوبوسي كه وي دو سال است شبها را در آنجا به سر مي‌برد مي گويند او ضرري براي كسي ندارد و در افكار خودش غرق است. مسعود انگين صبح كه خورشيد سر مي زند از ايستگاه اتوبوس بلند مي شود و تمام روز را در جاده راه مي رود و شب به ايستگاه برمي‌گردد. همسايگان مي‌گويند: "با بچه هايمان صحبت مي كند، كسي هم ترسي از او ندارد"



هنرپيشه بسيار مشهور سالهاي قبل در جواب سئوال خبرنگاران گفت: نمي دانم چه مدت است اينجايم... شهرت چيز زيبايي بود... اينجا هم خوشبخت هستم... ايستگاه اتوبوس تمام زندگي من است... تمام دارايي من است...خانه من است!

او كه نام هنرپيشگان سينما را از خاطرش نبرده است از خبرنگاران مي‌پرسد: "شما براي فيلم ساختن اينجا آمده ايد؟ اگر پول بدهيد من هم در فيلمتان بازي مي‌كنم."
ان مسعود انگين كه زماني در سال 1973 در مسابقه زيبايي نشريه صدا به عنوان كرال انتخاب شده بود و به برنامه تلويزيوني يشيل چام (كاج سبز) راه يافته بود و سالها دختران جوان در رؤياي خود او را مي خواستند اكنون به وضعي دچار شده است كه كسي او را نمي شناسد.
یکشنبه 20 اردیبهشت 1388 - 9:13:24 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

20527 بازدید

24 بازدید امروز

2 بازدید دیروز

42 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements