×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

مرا در شهر غربت بيگانه گويند

غروب آرزوها

× آدمك آخر دنياست بخند آدمك مرگ همين جاست بخند ذست خطي كه تورا عاشق كرد شوخي كاغذي ماست بخند آدمك خر نشوي گريه كني كل دنيا سراب است بخند آن خدائي كه تو بزرگش خواندي به خدا مثل تو تنهاست بخند
×

آدرس وبلاگ من

parmis.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/hamed451

بازسازي دنيا

باز سازي دنيا :

پدر روزنامه مي خواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش مي شد حوصله ي پدر

سر رفت و صفحه اي از روزنامه را �كه نقشه ي جهان را نشان مي داد � جدا �

و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد .

(بيا !كاري برايت دارم .يك نقشه ي دنيا به تو مي دهم "ببينم مي تواني ان را

دقيقا همان طور كه هست بچيني ؟)

و دوباره به سراغ روزنامه اش رفت ; مي دانست كه پسرش تمام روز گرفتار

اين كار است . اما پسرش يك ربع بعد با نقشه ي كامل برگشت

پدر كه بسيار متعجب شده بود گفت : مادرت به تو جغرافيا ياد داده است ؟

پسر جواب داد : خغرافيا ديگر چيست ؟اتفاقا پشت اين صفحه تصويري از يك ادم

بود وقتي توانستم ان ادم را بسازم دنيا را هم دوباره ساختم
شنبه 19 اردیبهشت 1388 - 8:32:24 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

20508 بازدید

5 بازدید امروز

2 بازدید دیروز

23 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements